هدی ساداتهدی سادات، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره

ღ هدـے بآ طعمـ بهشتღ

نجوای مادرانه

  من به تو زندگی را هدیه کردم ، اما نمی توانم به جای تو زندگی کنم.   من میتوانم نکاتی را به تو بیاموزم، اما نمی توانم تو را مجبور به آموختن کنم.   من میتوانم مسیر زندگی را به تو نشان دهم، اما قادر نیستم ترا به مقصد برسانم.   من به تو پند واندرز میدهم، اما نمی توانم به جای تو آنها را بپذیرم.   من به تو یاد خواهم داد که ببخشی، اما شاید نتوانم مانع خودخواهی تو باشم.   من میتوانم در مورد اهداف قشنگ زندگی با تو صحبت کنم، اما هرگز نخواهم توانست به جای تو به أنها دست یابم.   من به تو مهربانی را می آموزم، اما مجبورت نمی کنم بخشنده ومهربان باشی.   من عاشقانه ترا که فرزندم هستی دوست...
9 آبان 1390

هفته23

سلام گل مامانی: اینم از هفته ی 23...تلاش کن بزرگ تر شی مامی...همه بهم میگن بهت نمیخوره که توی ماه 6 باشی... البته به این چیزا نیست...امیدوارم سالم و صالح باشی..همین از همه چیز برام مهم تره گلم. امشب می خوایم بریم دانیال رو ببینیم. عکسای جدیدشو برات میزارم. دوستت دارم گل بانو.مواظب خودت باش مامی جونم. ...
5 آبان 1390

1

سلام گل دخترم: خوبی عسیســــــــــم؟؟؟؟ دیروز نی نی دختر عمه ی من به دنیا اومد...پسمله..اسمش هم دانیال...البته یه جورایی میشه بچه ی خواهرزاده ی شوشو...یعنی شوشو میشه خان داییِ نی نی...گیجت کردم گلم.... خییییییییییییلللللللللللللللللییییییییییییی خوشمل بود،ماشالله .کلی براش صدقه جمع کرده بودند.اما طفلی مامانش جای بخیه هاش درد می کرد.نمی تونست خوب راه بره. راستی..ناقلا از دیروز دیگه تکون نمی خوردی...مامان رو کلی ترسوندی.منم سریع رفتم مرکز بهداشت گفتم می خوام صدای قلب نی نی مو بشنوم. چقدر تند تند می زد قلب نازت.الان هم که پشت کامپیوتر نشستم داری هی اینور و اون ور می ری و خودتو می زنی به شیمک مامان. توی پست قبلی بعضی ها چیزایی نوشتند...
2 آبان 1390

اسم!

سلام دخمل نازم: من و بابایی تقریبا به توافق رسیدیم که اسمتو چی بزاریم.اما دیگه اصلا مطرحش نمی کنم که یه وقت دوباره به شک نیوفتم که عوضش کنم. انتخاب اسم خیلی کار سختیه عزیزم.اما اینو بدون که اسمی رو برات انتخاب می کنیم که باعث سربلندیت بشه. عزیز دلم: ممکنه اون زمانی که تو بزرگ شدی بعضی آدم های مریض به اسمت کنایه بزنن و مسخرش کنن.اما عزیزم،اینو بدون که اولا ما تموم تلاشمون رو برای انتخاب یه اسم که معنای بامسمایی داشته باشه و برای تمام دوره های سنی تو مناسب باشه، کردیم و دوم این که اسم برای کسی عزت و آبرو نمیاره.این شخصیت افراده که باعث سربلندی یا سرافکندگی اون ها میشه. سربلندمون کن مامانی
25 مهر 1390

سالگرد عروسیمون

سلام مامان جون: خوبی ساجده ی گلم؟؟؟ البته نمی دونم این اسم قطعیه یا نه...باباییت منو هی به شک میندازه. عزیز دلم.پارسال،یه همچین روزی ...من و بابایی با هم زندگی مشترک رو آغاز کردیم. 1 سال از باهم بودن من و بابایی میگذره.از وقتي با هميم روزها و روزها گذشته چه تلخ چه شيرين... خدا رو شکر می کنم كه بابایی توی تلخيها كنارم بود و شاديها رو به كامم شيرين تر كرد. و امسال می خوایم زندگیمون رو با تو قسمت کنیم گلم.تویی که بودنمون به خاطر وجود نازنینته. مهدی عزیزم: از دور دورهــــــــــــا آمــــدی ... و فـقـط یک چـیـز یـک چـیـز کوچک د...
23 مهر 1390

دختر گلم

سلام ماماني: الان دارم از خونه ي عمه اشرف براي وبت پست مي نويسم. پريروز رفتيم سونوگرافي...و دكتر گفت كه شما دختررررررررررري.... الهي قلبونت بلم من.نمي دوني چقدر ذوقيدم.البته اگه پسر بودي هم همين حس رو داشتم. حالا ديرم ميشه كه سيسمونيتو بخرم. اما گفتن از ماه هفت به بعد بهتره ... من برم. وقت ناهاره...شما هم داري هي خودنمايي مي كني. دوستت دارم.قدر تمام آسمونااااااااااااا
16 مهر 1390