هفته 25
سلام مامان جونی:
دیروز باز دوباره آقا پلیسه می خواست جریمم کنه.آخه کمربند ایمنی رو نبسته بودم.
اومد دم در ماشین و گفت لطفا مدارکتون رو بدین...بعد گفت: کمربند نبستین خانوم.
گفتم : شما ایندفعه رو ببخشید به خدا قسم قول می دم توی این شهر دیگه منو بدون کمربند نبینید.
گفت: قول دادین هااا...
گفتم: قول
گفت: من برای خودتون میگم خانوم.یه دفعه ممکنه یه ماشینی بچه ای چیزی بپره جلوتون اونوقت اگه ترمز ناگهانی بگیرین ، پرت میشین جلو.
گفتم: حق باشماست
و حرکت کردم...
خوشحال بودم از اینکه که جریمه نشدم و به قولم هم عمل میکنم.هر جا یادم میوفته که کمربند ندارم.سریع یه جا توقف می کنم و کمربندم رو می بندم.
راستی...دیروز موهای عمه مریم(آبجی شوشو) رو رنگ کردم.شکلاتی.خیلی راضی بود.
کم کم دارم واسه خودم اوستا میشم مامی جون.
این هفته دعای کمیل خونه دایی محمدرضاست(دایی بنده)...خونه ی جدید ساخته.خیییللللی خوشمله.مبارکش باشه.
خوب دیگه گلم.هفته ی 25 هم تموم شد...15 هفته ی دیگه(شایدم کمتر) مونده تا اومدن شما.هوراااااااا.
دوستت دارم گل ناز من.
مامان فهیمه.19 آبان 90